آب، خاك، بحران ها و چالش ها-
خودخواهي و خودمحوري فصل مشترك همه موجودات زنده-
مهمترين الزامات جهت زنده ماندن و ادامه بقا چيست؟-
ميزان و حدود نيازهاي اصلي براي زنده ماندن چه مقدار ميباشد؟

آب و خاك نور سه عنصر حياتي براي گياهان
كرم داخل سيب بر اين باور است كه همه دنيا همان سيب است!


 
 
بازگشت به صفحه قبلي صفحه اول مقدمه اي بر سايت براي ادامه مطلب لطفا دكمه بزنيد
 

خودخواهي و خودمحوري فصل مشترك همه موجودات زنده
كرم داخل سيب بر اين باور است كه همه دنيا همان سيب است!تمامي موجودات زنده از تك سلولي گرفته تا پيچيده ترين آنها انسان؛ داراي غريزه اي هستند كه ضامن بقا و ادامه نسل آنهاست و آن تلاش براي زنده ماندن است.
و از آنجا كه موجودات، همواره جهان هستي را از منظر خود مشاهده ميكنند و قدرت تماشاي عالم از وراي خود را ندارند. بنابر اين هميشه اصل بر محوريت خود، دارند و تصورشان بر اينست كه اگر خودشان نباشند چه اهميتي دارد كه ديگران باشند يا نباشند!
و بهمين دليل براي زنده ماندن و گريز از مرگ آنچه در توان دارند بكار ميگيرند و در مواقع بحراني بيشترين حس خود محوري و خود خواهي از آنها مشاهده ميشود تا آنجا كه حاضرند هر چيزي را فداي بقا، هر چه بيشتر خود كنند.

استثنا هايي هم وجود دارد كه آنهم باز از غريزه حفظ و تداوم بقا منشا ميگيرد و آن حس مادري است. مادر، خود را در مواقع خطر فداي زنده ماندن فرزند ميكند. حتي گرگ هاي درنده موقعي كه توله هايشان را در خطر تعرض ببيند سعي ميكنند توجه دشمن را بخود جلب كرده تا با فدا شدن شان، فرصتي بيشتر براي زنده ماندن فرزندانشان ايجاد كنند. نظير اين عمل در جانوراني كه گروهي زندگي ميكنند مثل مورچه موريانه و زنبور عسل ديده ميشود كه گروه سرباز، مسئوليتش محافظت از گروه در برابر دشمن تا حد مرگ خود ميباشد.

و باز ديده شده در مهاجرت هاي جمعي بعضي جانداران، هنگامي كه چاره اي ندارند تا از يك مسير خطرناك عبور كنند گروهي پيشتاز شده و راه را با فدا كردن خود براي گروهشان باز ميكنند...

مهمترين الزامات جهت زنده ماندن و ادامه بقا چيست؟
آب و خاك نور سه عنصر حياتي براي گياهاناولين نياز براي ادامه حيات، هوا و عمدتا اكسيژن است و سپس آب و بعد آن غذا (انرژي و كالري مورد نياز براي ادامه فعاليت). نياز به مكاني امن و مناسب براي زندگي نيز در غالب حيوانات بعنوان ضرورتي امنيتي ديده ميشود اما براي انسان علاوه بر آن، حتي پوشش مناسب براي بدن نيز حائز اهميتي در حد يك نياز حياتي است.
نكته جالب توجه اينجاست كه ادامه نسل و بقاء، در غالب موجودات زنده، توسط رفتاري تحت عنوان جفت گيري انجام ميپذيرد، اما هيچگاه انجام اين رفتار جنبه حياتي ندارد و يك عمل لوكس بشمار ميايد! و عجيب تر اينكه در بعضي جانواران بلافاصله بعد از انجام اين عمل، جفت نر جانش را از دست ميدهد! (بعبارتي ديگر، انجام وظيفه ادامه بقا، دشمن بقاي او ميشود!)

ميزان و حدود نيازهاي اصلي براي زنده ماندن چه مقدار ميباشد؟
اين همان سوال كليدي است كه ما در اين مقاله بدنبال پاسخي براي آن هستيم!
در اكثريت به اتفاق حيوانات، اين نياز در حد كاملا تعريف شده اي ميباشد كه با غرايزشان مطابقت دارد.
غرايز موجودات زنده، بسيار محدود و در حد فقط زنده ماندن و رشد طبيعي و ادامه حياتشان ميباشد و نه بيشتر.
اما در برخي حيوانات ديده شده كه بيش از نياز متعارف خود از طبيعت مطالبه ميكنند! من باب مثال يك خروس به يك جفت اكتفا نميكند و اقدام ايجاد به حرمسراي خاص براي خودش كرده و از تعرض ديگران به حريم خود جلوگيري ميكند. درحاليكه از نظر بيولوژيكي هيچ نيازي به بيش از يك جفت ندارد.
يا جانوراني مثل مورچه، موريانه و زنبور عسل اقدام به ذخيره سازي مواد غذايي بيش از حد نيازشان ميكنند بطوريكه در ابتدا اينطور بنظر ميايد كه حد و مرزي براي سقف انباشته هايشان در سيستم غريزي آنها تعريف نشده است.
حيواناتي هم ديده شده اند كه حدود مرز حكومت و تملك ارضي خود را بيش از حدودي كه در توان و نياز قلمرو ذاتي شان باشد تعيين ميكنند.

اما نكته جالب و مشترك در اين زياده خواهي ها اينست كه هيچگاه اين افراط گرايي باعث صدمه زدن به رشد طبيعي شان نميشود و هيچ رشد ناسالمي را سبب نميشود. مثلا حيواناتي مثل شير دريايي نر كه كليه حيوانات ماده منطقه و قلمروش را در اختيار خود ميگيرد و به ديگر هم نوع خود اجازه ورود به حريم خودش را نميدهد، هيچ نشانه عدم سلامت و توانايي در سيستم توليد مثلي در اين اجتماع ديده نميشود. گوئي نظام طبيعت مايل به انجام هيچ ريسكي نبوده و يك شير نر سالم را انتخاب كرده و در ادامه نسل توسط ديگران ممانعت ميكند تا يك اجتماع بي نقصي را ايجاد كند.

و يا در مجتمع هاي زنبور عسل با وجود ذخاير بيش از نياز عسل در كندوهايشان، هيچ نوع چاقي و مشكلات سوء تغذيه ديده نميشود و بعبارتي اين زياده خواهي را، ميتوان حاصل نوعي عدم محاسبه در نياز واقعي شان تلقي كرد و نه در حرص و طمعشان. (علت آنرا بعدا خواهيم گفت).

ولي در انسان وضع بگونه اي ديگر است. انسان داراي انواع توانايي ها و تسلط بر محيط خود ميباشد و قادر است در هر موردي دست به افراط و تفريط بزند. انسان داراي ويژگي پرداختن به آرزو ها و تحقق بخشي به آن است و اگرچه نياز تعريف شده اي دارد اما قادر است اين نياز ها را بگونه اي ديگر تغيير داده و حد و حدود آنرا نيز بنا به تمايلات خود تغيير دهد.

اگر معدودي از حيوانات قادر به محاسبه نيازهاي خود نيستند و بيش از حد نياز خود اقدام به پرداختن به آن مينمايند اما انسان كاملا قادر به محاسبه نيازهاي خود حتي تا ساليان آخر عمر خود نيز هست ولي وقتي ميبيند اين مقدار موجودي و جمع آوري ها براي خودش و خانواده اش تا به آخر عمر كفايت ميكند، آنگاه ادعا ميكند كه مازاد آنرا براي نسل بعدي و فرزندان و عزيزانش در نظر ميگيرد!

جالب اينجاست كه عموما مشاهده ميشود كه افرادي كه چنين ادعايي دارند، حتي وقتي برايشان محقق ميشود كه فرزندان و عزيزانشان ايدالشان نبوده و حتي در جهت مخالف انديشه ها و علايقشان قدم برميدارند و اين جمع آوري هاي مال و ثروت در واقع كاري بيهوده و نا صحيح است اما باز به روش خود ادامه ميدهند و از اينجا مشخص ميشود كه افزون طلبي، نه براي تامين و حفظ امنيت و بقاي نسل خود ميباشد بلكه نوعي بيماري يا از روي عادت هميشگي در سيستم مالي بوده و احتمالا برخاسته از حس جاه طلبي و افزون طلبي فرد مبتلا ميباشد كه در وجودش جا افتاده و گريزي از آن ندارد.
بازگشت به صفحه قبلي

صفحه اول مقدمه اي بر سايت

لطفا براي ادامه مطلب دكمه بزنيد