اما حيوانات و جانوراني كه بتنهايي زندگي ميكنند، آنها اگر اهل ذخيره
سازي باشند غالبا براورد دقيقي دارند و در حد نياز دوره كمبود (مثلا زمستان)
ذخيره سازي ميكنند. حتي حيواناتي كه در لانه خود مواد غذايي ذخيره
نميكنند اين ذخيره سازي را بشكل چربي و با تغذيه بيش از حد معمولشان
انجام ميدهند و محاسبه شان آنقدر دقيق است كه درست بعد از خواب زمستاني
و در ابتداي فصل بهار اين ذخيره به اتمام رسيده و جانور فعاليتش را
براي زنده ماندن از سر ميگيرد. شاهد مدعا نيز اينست كه ما در اين گروه
از جانوراني كه بهر شكلي اقدام به ذخيره سازي مواد غذايي ميكنند هيچ
عارضه اي بنام چاقي نميبينيم و ممكن است لاغري و ضعيفي را مشاهده كنيم
كه آنهم مربوط ميشود به عدم دسترسي حيوان به مواد غذايي و نه تنبلي يا
بي ميلي به تهيه مواد غذايي. قران كريم اما دغدغه انسان جهت كسب روزي را بخوبي پاسخ ميدهد و آن
اينكه با تلاشي درست و مبتني بر عدالت، از جانب خداوند همه موجودات عالم
داراي روزي كافي و عادلانه و تسهيم شده خواهند بود و گرسنگي ايجاد
نخواهد شد. و جائي براي نگراني نيست.
و اين نوع طرز تفكر البته نياز به دقت نظري خاص دارد تا از شبهات
پيراموني آن كاسته شود. شبهاتي از قبيل: پس فقر و گرسنگي در كشورهاي
جهان سوم از كجا ناشي ميشود؟ و يا اينكه چگونه است اينهمه بيكاري و
درماندگي كه در كشورهاي حتي غني، غوغا ميكند؟
قطعا پرداختن به سوال مذكور نيازمند به تشريح مسائل ديگر از ديدگاه
جامعه شناسي و نگاه اقتصاد خرد و كلان داشته كه از بحث ما خارج است اما
به همان كليات اشاره ميكنيم كه اساسا خداوند روزي بندگان خود را تعيين
نموده و هيچ نيازي به افزون طلبي در آن نيست و در اين حالت چنانكه بشر
با اين ديدگاه زندگي را سپري كند تمامي نعمات دنيا براي قرن ها و بلكه
هزاران سال ديگر لايزال و تمام ناشدني خواهد بود كما اينكه در يكي از
آيات قبل اشاره به قدر معين در خلقت شده بود.
در آيه ذكر شده، خداوند با يك جمله بسيار ساده و بي تكلف، به انسان اين اطمينان را ميدهد كه جائي براي
نگراني نيست (نگراني براي افزون طلب ها و نه براي راحت طلب ها!) او به اندازه نياز بندگانش روزيشان
را تعيين كرده و نيازي به
انباشته كردن و افزون طلبي منابع براي هيچ فردي نيست.
 اگرچه اين گروه
كه در آيه فوق از آن ياد شده
اصلا مورد بحث ما نيستند اما فقط جهت ارائه سند اطمينان بخش ويژگي روزي رساني
خداوند براي تمامي بندگانش بود كه اين آيه را نيز ذكر كرديم و متاسفانه شاهد رشد
روزافزون اين عمل زشت حتي در ايران امروزمان و نه در دوران جاهليت هستيم. و درصد
بالايي از عمل سقط جنين بخاطر ترس از فقر و عدم توانايي تغذذيه و تامين آتيه
فرزندان ميباشد كه با استناد به آيه شريفه نگراني بيهوده اي بنظر ميايد.

حال پس از اينكه با دلايلي كه از كلام حق آورديم روشن نموديم نيازي به نگراني از
فراهم شدن روزي و عدم تامين نيازهاي متداول زندگي نيست و گويي خداوند برخودش تكليف نموده كه
نياز بندگانش را در حدي متعارف تضمين نمايد به طرح مجدد اين سوال ميپردازيم كه به
چه دليل عمل تكاثر مورد توجه بشر ميباشد و اينبار
بنظر ميايد كه اگر حس تمايل به تكاثر را از طريق روانكاوري افراد جستجو كنيم به
نتيجه بهتري برسيم.
از نظر روانشناسي، حس تكاثر از اولين نتايج عدم اعتماد به اجتماعي است كه در آن
زندگي ميكنيم. چرا كه
وقتي فردي ميبيند كه در جهاني زندگي ميكند كه هيچ كس يار و ياور او در هنگام سختي
ها نيست و ناچار است فقط به توانايي هاي خودش اتكاء داشته باشد. و در نتيجه بسمتي هدايت ميشود
كه آنچه در توان دارد را در جهت جمع آوري مال و امكانات مادي تلاش كند تا محتاج ديگران
در زمان ناتواني نشود.
دومين دليل انگيزه تكاثر، عدم اطلاع فرد از طول عمر خود ميباشد. اگر فردي دقيقا
بداند كه چقدر عمر ميكند مطمئنا اينگونه به جمع آوري مال دست نميزند كما اينكه در
بيماران سرطاني ما چنين حسي را مشاهده نميكنيم.
و سومين عامل پرداختن به تكاثر، عدم اطلاع از آينده و سرنوشتمان است . حوادث مختلف،
چه خوب و چه بد ممكن است ما را نيازمند به تامين مخارجي غير متعارف در زندگي متداول
و روزمره كند كه اگر دست ما تهي از پرداخت آن هزينه ها باشد قطعا ما را سرخورده و
درمانده خواهد كرد. بهمين دليل براي چنين روزهايي، آنچه در توان داريم ميكوشيم كه
فرصت ها را از دست نداده و يا دچار ضرر و زيان نشويم.
اما سه دليل فوق را اگر بخواهيم بطور متعادل و مثل فردي از نظر رواني سالم، جوابگو
باشيم ميتوانيم مقداري پول و سرمايه را براي آن اختصاص دهيم و فقط نكته مبهم در
اينست كه اين مقدار در چه حد بايد باشد؟ از پس انداز كردن تا تكاثر كردن فاصله
چنداني نيست و مرز اين فاصله فقط با داشتن يك ديد و نگاه است كه از هم جدا ميشود و
آن اعتقاد و اطمينان به عالم غيب و عمكرد در مسير آن.
توجه داشته باشيد كه اساسا در
تمامي حالات روحي و رواني فاصله يك فرد سالم با فرد بيمار، نداشتن اعتدال متعارف و
متداول و
تعريف شده و منطقي و نيز افراط گرائي غير موجه در برخورد با يك مسئله مشخص در زندگي روزمره
است همين!
روشي كه ميتواند بطور عيني براي ما مرز تعادل در پس انداز كردن را رسم كند: ايمان و
توكل دائمي بخداوند و اجراي دستورات او ميباشد كه در همين راستا صادر شده از قبيل
پرداخت زكات صدقات، كمك به ناتوان ها، پرداخت قرض الحسنه به نيازمندان واقعي و كمك
به ديگران در هر فرصتي كه بوجود ميايد، همگي ضامن رفع آن نگراني هايست كه اگر
نتوانيم بطور قاطع جوابگوي آن باشيم ناچاريم بدامن افراط در پس انداز كه همان تكاثر
و تبعات رواني شخصيتي ناهنجار آن است بيفتيم.
روايتي نيز از امام علي نقل شده كه ايشان ميفرمايند پول و ثروت خوب است و بشرطي كه
قدري از آن صرف معاش و قدري ديگر صرف پس انداز و قدر آخر نيز كمك به نيازمندان
باشد.
و بعنوان نكته آخر و قابل تامل اينكه: اساسا هيچ فرد مومن و معتقد به فرامين الهي
را نميتوانيم پيدا كنيم كه داراي ثروتي بيش از يك فرد متوسط اجتماعش را داشته باشد
چراكه اجراي فرامين الهي جايي براي ثروتمند شدن او باز نميكند.
 |
صفحه ششم مقدمه اي بر سايت |
 |
|